يکشنبه، 21 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

ضیاءالدین طباطبائی

ضیاءالدین طباطبائی
فرزند حجت‏الاسلام سید على‏آقا یزدى، در 1268 در شیراز متولد شد. در یك سالگى در معیت پدر و مادر خود به تبریز رفت و قریب پانزده سال در آذربایجان اقامت داشت. تحصیلات مقدماتى خود را تحت مراقبت معلمین مخصوص در خانه‏ى پدر انجام داد و علاوه بر دروس معمول زمان، زبانهاى فرانسه و انگلیسى را فراگرفت. در سن 15 سالگى وارد مدرسه‏ى ثریا كه به طرز نوینى در تبریز تاسیس یافته بود شد و علاوه بر فراگرفتن ریاضیات و شیمى و تاریخ و جغرافیا، زبان روسى را نیز فراگرفت و در آنجا با وجود كمى سن فعالیت زیادى از خود بروز داد. آنگاه به شیراز رفت و روزنامه‏اى به نام اسلام و بعد نداى اسلام در آنجا منتشر نمود. علاوه بر آن رسالات و مجموعه‏هائى در سیاست كلى كشور و طرفدارى از حكومت قانون و آزادى انتشار داد كه با طبع عده‏اى از مالكین و اعیان فارس خوشایند نبود و در نتیجه‏ى تندروى‏ها مورد سوءقصد قرار گرفت ولى جان سالم به در برد. پس از به توپ بستن مجلس و انحلال مشروطیت در دوران استبداد صغیر به تهران رفته اقدامات خود را علیه محمدعلى‏شاه آغاز نمود و چندى هم به اتفاق پدرش در حضرت عبدالعظیم متحصن بود. پس از خروج از تحصن كمیته‏اى به نام «جهانگیر» با شركت عده‏اى افراد تندرو تشكیل داد و رابط بین متحصنین و مشروطه‏خواهان منزوى گردید ولى حكومت نظامى در مقام دستگیرى او برآمد، ناچار در سفارت عثمانى متحصن شد ولى سفارت عثمانى عذر او را خواست، ناچار در سفارت انگلیس متحصن شد ولى وزیرمختار انگلیس او را نپذیرفت، ناگزیر به سفارت اتریش پناه برد. مدتى در آنجا اقامت داشت تا اینكه محمدعلى‏شاه در نتیجه‏ى فشار افكار عمومى، در مقام سازش با مشروطه‏خواهان برآمد و فرمان عفو عمومى داد و در نتیجه سید ضیاءالدین از تحصن خارج شد. در موقع فتح تهران توسط قواى سپهدار و سردار اسعد، كمیته‏ى جهانگیر كه در راس آن سید ضیاء قرار داشت، تلفنخانه و خیابان لاله‏زار و چراغ برق را تصرف كردند. در نتیجه‏ى فتح تهران، محمدعلى‏شاه از سلطنت خلع و از ایران خارج شد. در آن ایام سید ضیاء امتیاز روزنامه‏ى شرق را گرفت و به انتشار آن مبادرت نمود. هزینه‏ى روزنامه‏ى مزبور را اقلیت زردشتى و ارمنى تامین مى‏نمودند. شماره‏ى سوم روزنامه‏ى شرق به علت حمله به یكى از وزراء، توقیف شد و امتیاز آن را لغو كردند و او روزنامه‏ى برق را انتشار داد كه تندتر از شرق بود. در اواسط دوره‏ى دوم مجلس شوراى ملى، حملاتى به مجلس كرد و مدعى عدم صحت انتخابات شد. در اثر شكایت نمایندگان تحت تعقیب و محاكمه قرار گرفت. ابتدا به پنج سال زندان محكومش كردند، بعد قرار شد به اروپا تبعید شود. هزینه‏ى این مسافرت اجبارى از طرف دولت پرداخت شد و به اروپا رفت و مشغول تحصیلات جدید شد. پس از چندى به ایران بازگشت و روزنامه‏ى یومیه‏ى رعد را انتشار داد. رعد روزنامه‏اى تندرو و منقد بود. در 1296 از راه روسیه عازم ژاپن مى‏شود. چون وضع روسیه را دگرگون مى‏بیند ابتدا با تزار ملاقات نموده و خواسته‏هاى ایرانیان را با او در میان مى‏گذارد . بعد چون نتیجه‏اى حاصل نمى‏شود، به ملاقات لنین مى‏رود و سرانجام پس از شش ماه توقف در روسیه، به جاى ژاپن به ایران بازمى‏گردد. در 1298 مجددا از طرف وثوق‏الدوله رئیس‏الوزراء، در راس هیئتى عازم قفقازیه مى‏شود تا با دول آذربایجان و گرجستان و ارمنستان عهدنامه منعقد كند. این ماموریت قریب شش ماه به طول مى‏انجامد و هیئت بدون اخذ نتیجه به تهران بازمى‏گردد ولى در طى این مسافرت افق شناسایى دولت جدید روسیه روشن مى‏شود و راهنمائى‏هاى سید ضیاء موجب مى‏شود تا دولت ایران در مقابل انقلاب روسیه روشى را اتخاذ نماید كه منجر به قرارداد 1921 بین ایران و شوروى شد. در 1299 سید ضیاءالدین عملا كار روزنامه‏نویسى را كنار گذاشت و سردبیرى و مسئولیت روزنامه‏ى رعد را به میرزاعلى حقنویس واگذار كرده خود مشغول یك سلسله اقدامات سیاسى گردید كه منجر به كودتاى سوم حوت 1299 شد. در روز سوم حوت 1299 قواى شكست‏خورده‏ى آتریاد همدان به فرماندهى میرپنج رضاخان با هزار و چهارصد نفر سرباز وارد تهران شده و پایتخت را به تصرف خود درآوردند. عامل نظامى كودتا رضاخان و عامل سیاسى و كارگردان ظاهر و باطن، سید ضیاءالدین بود. كودتاى 1299 معلول دو علت بود: یكى انقلاب روسیه و تغییر رژیم آن، دیگر شكست قرارداد 1919 و عدم اجرا سید ضیاءالدین در نخستین روزهاى ورود قواى قزاق به تهران با احمدشاه ملاقات و فرمان رئیس‏الوزرائى خود را با اختیارات كامل دریافت كرد. فرمانده قواى قزاق هم با عنوان «سردارسپه» رئیس و فرمانده لشكر قزاق شد. سید ضیاء در نخستین روزهاى صدارت خود دست به یك سلسله اقدامات انقلابى زد و قریب دویست نفر از رجال كشور و روحانیون را بازداشت نمود و طى اعلامیه‏اى علل و جهات رئیس‏الوزرائى خود را به ولات و حكام ابلاغ نمود. ابطال قرارداد 1919 و تخلیه‏ى قشون انگلیس از خاك ایران را به مردم مژده داد. بودجه‏ى دربار را تعدیل نمود، از حقوق احمدشاه و درباریان مبلغ قابل ملاحظه‏اى كسر كرد، ورود و استعمال مشروبات الكلى را ممنوع ساخت و كارمندان معتاد را از ادارات بیرون ریخت. در تهران و شهرها اداره‏ى بلدیه را دائر نمود و چند خیابان تهران را با چراغ برق روشن ساخت. چند وزارتخانه را منحل نمود. براى اصلاح ادارات از سوئد و فرانسه و آمریكا مستشار خواست. وزارتخانه‏ى جدیدى به نام صحیه و خیرات بنیاد نهاد، براى اطفال یتیم و ولگرد، دارالایتام و نوانخانه درست كرد، به قشون ایران اعم از قزاق و ژاندارمرى توجه زیادى نمود و عده‏اى از واحدهاى تازه‏نفس را براى امنیت ایالات فرستاد. بعضى از ولات در مورد رئیس‏الوزرائى سید ضیاء به مخالفت برخاستند. به دستور او میرزا احمدخان قوام‏السلطنه فرمانرواى خراسان و سیستان توسط رئیس ژاندارمرى دستگیر و به تهران اعزام شد و در زمره سایر رجال زندانى قرار گرفت. در كرمانشاه، اكبر میرزا صارم‏الدوله قصد مقاومت و مبارزه داشت كه یك گردان ژاندارم با فرماندهى ماژور پولادین پس از زدوخورد شدید و برجاى گذاشتن عده‏اى مقتول، دستگیر و به زندان تهران انتقال یافت. مصدق‏السلطنه هم در فارس تلگراف احمدشاه را مبنى بر رئیس‏الوزرائى سید انتشار نداد و متذكر شد انتشار آن موجب انقلاب در فارس خواهد شد ولى خود به زودى استعفا داد و به خاك بختیارى متوارى گردید. صدارت سید ضیاءالدین مجموعا سه ماه طول كشید. از حكومت او مردم عادى، اصناف و زحمتكشان راضى بودند. در عوض متنفذین و وابستگان به دربار كه عده‏ى زیادى از آنان در حبس رفته بودند، تلاش شبانه‏روزى خود را براى بركنارى او معمول مى‏داشتند. سرانجام در چند برخورد تند و حاد، احمدشاه فرمان عزل او را صادر كرد و در همان روز (4 خرداد 1300) در حالى كه از خزانه‏ى دولت بیست‏وپنج هزار تومان به او مخارج مسافرت داده بودند، با تنى چند از دوستان و نزدیكان خود از طریق بغداد عازم اروپا شد و مدت 22 سال در اروپا اقامت داشت و قسمتى از آن مدت را در فلسطین به كشاورزى مشغول بود. در اوایل سلطنت رضاخان، سید ضیاء به عنوان مشاور پادشاه افعانستان به آن كشور عزیمت نمود ولى دولت ایران از طریق دیپلماسى، این ماموریت را باطل كرد. سید ضیاء گاهى در اروپا و زمانى در فلسطین به سر مى‏برد و با فروش چاپخانه خود در تهران و منزل مسكونى مزرعه‏اى عظیم در فلسطین بنیاد نهاد، ضمنا در رشته‏هاى كشاورزى و شیمى و فن طب تحصیل نمود و اطلاعات تازه‏اى به دست آورد. در 1311 به دعوت مفتى اعظم فلسطین براى شركت در كنگره‏ى اسلامى كه در «قدس شریف» منعقد گشته بود، عازم فلسطین شد و در آن كنگره به اتفاق‏آرا نیابت ریاست را به او دادند. در سال 1320 پس از استعفا و كناره‏گیرى رضاخان از سلطنت، مطبوعات آزادشده به یاد سید ضیاءالدین افتادند و روزنامه‏ها غالبا درخواست مراجعت او را به كشور مى‏نمودند، مخصوصا روزنامه‏ى رعد امروز به مدیریت مظفر فیروز مرتبا خواستار ورود سید به وطن بود. سرانجام وى تصمیم گرفت به ایران بازگردد. در 1322 پس از بیست‏ودو سال غیبت وارد ایران شد و مورد استقبال قرار گرفته و مرد میدان شد. در انتخابات دوره‏ى چهاردهم، از شهر یزد به نمایندگى مجلس شوراى ملى برگزیده شد و پس از افتتاح مجلس، فراكسیون حزب توده و دكتر محمد مصدق با اعتبارنامه‏ى او مخالفت كردند ولى مصدق از فراكسیون حزب توده درخواست كرد تا مخالفت خودشان را پس بگیرند تا مصدق به تنهائى درباره‏ى سید ضیاء و حكومت نود روزه‏اش و طریقه‏ى روى‏كار آمدنش سخن بگوید. فراكسیون حزب توده مخالفت خودشان را پس گرفتند و مصدق نطق مفصلى علیه سید ضیاءالدین ایراد نمود و او را عامل دولت انگلستان خواند. سیدضیاء در پاسخ مصدق، حقایقى از كودتا را بیان كرد. روى‏هم‏رفته جدال مصدق و سیدضیاء در مجلس چهاردهم از مسائل مهم تاریخ ایران مى‏باشد. پس از این جدال، اعتبارنامه‏ى او به راى كشیده شد و اكثریت نمایندگان دوره‏ى چهاردهم به اعتبارنامه‏ى او راى دادند. در تمام مدت نمایندگى مجلس، لیدر اكثریت بود و نخست‏وزیرى افرادى چون حكیمى، ساعد و صدر با تلاش او صورت گرفت. پس از خاتمه‏ى مجلس چهاردهم، قوام‏السلطنه رئیس‏الوزراء پس از بازگشت از مسكو، سید ضیاءالدین را طبق ماده‏ى 5 حكومت نظامى توقیف كرد و مدت یك سال در زندان بود. علت بازداشت وى براى ارضاء خاطر روسها و حزب توده و فرقه دموكرات آذربایجان بود ولى بعضى این توقیف را انتقام‏گیرى تلقى مى‏نمودند و مى‏گفتند چون سید ضیاء در موقع نخست‏وزیرى خود، قوام را توقیف كرده بود، او هم درصدد تلافى برآمد و او را بازداشت كرد. به هر تقدیر، یك سال در زندان باقى ماند تا سرانجام آزاد شد و در منزل خود تحت‏نظر قرار گرفت. سید ضیاءالدین پس از رفع محدودیت، مطلقا كار دولتى نپذیرفت و دنبال نمایندگى هم نرفت و حتى فرمان سناتورى خود را در 1328 به شاه پس داد و از او خواست به جاى وى، میرزا على حقنویس سردبیر روزنامه‏ى رعد را سناتور كند. شاه این پیشنهاد را پذیرفت و دو دوره حقنویس سناتور بود و بعد درگذشت. سید ضیاء تا حین‏الفوت از مشاورین شاه بود. پس از استعفاى حسین علاء از نخست‏وزیرى در 1330، قرار بود او به نخست‏وزیرى برسد ولى قبولى بدون قید و شرط دكتر مصدق، آن برنامه را به هم زد. وفات او در سال 1348 در اثر فجاء اتفاق افتاد. دو مزرعه‏ى نمونه در ایران دائر كرد یكى در سعادت‏آباد تهران و دیگرى در الله‏آباد قزوین. شفاعت سید ضیاءالدین از محكومین سیاسى، جان عده‏اى را نجات داد و این رویه مرضیه او در موارد مختلف اتفاق افتاد. مدفن او در ایوان ناصرالدین شاه مى‏باشد. از طرف شاه، حسن نبوى وكیل و وزیر سابق، سرپرستى و قیمومیت بازماندگان او را عهده‏دار شد. سید ضیاء بعد از شهریور 1320 و ورود به ایران، به تاسیس دو حزب همت گماشت، اول حزب وطن بود كه بعد تبدیل به حزب اراده‏ى ملى گردید. در اواخر عمر با یك دختر روستائى ازدواج كرد و حاصل این ازدواج، دو پسر و یك دختر بود.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.